خاطرهای از یک سفر فراموشنشدنی به شیراز با تور گردشگری همیشه دلم میخواست شیراز رو از نزدیک ببینم؛ شهر شعر و بهار نارنج، جایی که حافظ و سعدی آرمیدهن.
وقتی با این تور راهی شیراز شدم، نمیدونستم قراره اینقدر عاشقش بشم. اولین روز سفر، وقتی وارد حافظیه شدیم، انگار زمان ایستاد. زیر آسمون شیراز و میان عطر بهارنارنج، غزلی از حافظ خونده شد و حس عجیبی تو دلم نشست. بعدش به سعدیه رفتیم. اونجا هم حال و هوای خاصی داشت؛ پر از آرامش، مثل خود شعرهای سعدی.
یکی از هیجانانگیزترین بخشهای سفر، تخت جمشید بود. اون عظمت و شکوه سنگها، ستونها، و نقشبرجستهها منو برد به هزاران سال پیش؛ به دل تاریخ ایران. واقعاً باورم نمیشد وسط یه همچین تمدنی ایستادم.
روز بعد، تو قلب شیراز، از ارگ کریمخان دیدن کردیم. ساختمونی با دیوارهای محکم و حیاطی پر از حس زندگی. وقتی راهنما گفت اینجا مرکز حکومت زندیه بوده، بیشتر به اهمیتش پی بردم. یکی از خاصترین لحظات سفر، رفتن به آرامگاه کوروش کبیر تو پاسارگاد بود. وقتی روبهروی اون بنای ساده ولی باشکوه ایستادم، فقط سکوت کردم و فکر کردم به عظمت مردی که ایران رو ساخت. بعد نوبت رسید به مسجد نصیرالملک.
باور کنین اگه نگم زیباترین مسجدی بود که تو عمرم دیدم، در حقش کملطفی کردم. نور خورشید که از شیشههای رنگی میگذشت و روی فرشها مینشست، یه تابلوی زنده بود. از اونجا به نارنجستان قوام رفتیم؛ عمارتی شیک با یه باغ باصفا که حس میکردی توی فیلمای قدیمی ایرانی قدم میزنی.
و بالاخره، باغ ارم. این باغ، انگار خلاصهای از همه باغهای ایرانی بود. درختهای بلند، گلهای رنگارنگ، و یه فضای رویایی که دوست نداشتم ازش بیرون بیام. این سفر برای من فقط یه سفر نبود؛ یه تجربهی پر از حس، زیبایی، و شناخت عمیقتر از ریشههام بود. ممنونم از توری که با برنامهریزی عالی، این همه لحظهی ناب رو برام ساخت.